به یک دم که آبی توان نوش کرد خدا را نباید فراموش کرد. نزديک ترين نقطه به خدا هيچ جاي دوري نيست. نزديک ترين نقطه به خدا نزديک ترين لحظه به اوست، وقتي حضورش را درست توي قلبت حس ميکني، آنقدر نزديک که نفست از شوق التهاب بند مي آيد. آنقدر هيجان انگيز که با هيجان هيچ تجربهاي قابل مقايسه نيست. تجربهاي که بايد طعمش را چشيد. اغلب درست همان لحظه که گمان ميکني در برهوت تنها ماندي، درست همان جا که دلت سخت مي خواهد او با تو حرف بزند، همان لحظه كه آرزو داري دستان پر مهرش را بر سرت بکشد، همان لحظه نوراني که از شوق اين معجزه دلت ميخواهد تا آخر دنيا از ته دل و با کل وجودت اشک شوق بريزي و تا آخرين لحظه وجودت بباري. نزديکترين لحظه به خدا ميتواند در دل تاريکترين شب عمر ناخواسته تو و يا در اوج بزرگترين شادي دلخواسته تو رخ دهد. مي تواند درست همين حالا باشد و زيباترين وقتي که مي تواند پيش بيايد همان دمي است که برايش هيچ بهانهاي نداري. جايي که دلت براي او تنگ است. زيباترين لحظه عمر و هيجان انگيزترين دم حيات همان لحظه باشکوهي است که با چشم خودت خدا را مي بيني. درست همان لحظه که ميبيني او با همه عظمت بيکرانش در قلب کوچک تو جا شده است. همان لحظه که گام گذاشتن او را در دلت، و نوراني و متعالي شدن حست را درک مي کني. آن لحظه که مي بيني آنقدر اين قلب حقير ارزشمند شده است که خدا با همه عظمت بيکرانش آن را لايق شمرده و برگزيده. و تو هنوز متعجب و مبهوتي که اين افتخار و سعادت آسماني چگونه و از چه رو از آن تو شده است و اين را هميشه به ياد داشته باشيد... امیر عسگرخانی-دانشجوی رشته علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان قزوین Amir.Asgar72@yahoo.com